اگر صدایت می کنم نه آنکه چون بارانی...
و نه آنکه بر قامت شب ستاره می نشانی...
یا تن از پارینه ی شب ها ستاندی...
نام تو را اگر می برم نه آنکه تنهایم...
چون پره های آسیاب بادی...
سپیدی موهایم را هر روز...
افشان تر از پیش میکند...
همه ی این ها هست اما...
صدایت می کنم زیرا که فقیرانه...
همیشه بی آنکه تو باشی یا بدانی...
با تو از تـــــو می گویم !!!
ثانيه هاي بي قراري...برچسب : نویسنده : saniyehayebigararia بازدید : 126