با تو، من با بهار می‌رویم

ساخت وبلاگ
با تو، دریا با من مهربانی می‌کند.

با تو، سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می‌زند.

با تو، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می‌زند.

با تو، من با بهار می‌رویم.

با تو، من در عطر یاس‌ها پخش می‌شوم.

با تو، من در شیره ی هر نبات میجوشم.

با تو، من در هر شکوفه می‌شکفم.

با تو، من در روح طبیعت پنهانم.

با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را،

مهربانی پاک خداوندی را می‌نوشم.

 

       ///             ///

 

بی تو، من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم.

بی تو، رنگهای این سرزمین مرا می‌آزارند.

بی تو، آهوان این صحرا گرگان ‌هار من اند.

بی تو، کوه‌ها دیوان سیاه و زشت خفته اند.

بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خود به کینه می‌فشرد.

ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند.

بی تو، من با بهار می‌میرم.

بی تو، من در عطر یاس‌ها می‌گریم.

بی تو، من با هر برگ پائیزی می‌افتم.

بی تو، من در چنگ طبیعت تنها می‌خشکم.

 

ثانيه هاي بي قراري...
ما را در سایت ثانيه هاي بي قراري دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saniyehayebigararia بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 13 شهريور 1397 ساعت: 4:03